سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که زمام خود را به دست سستى سپارد ، حقوق را خوار دارد ، و آن که سخن چین را پیروى کند ، دوست را از دست بدهد . [نهج البلاغه]
حدیث
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حدیث

شناخت امام زمان در یک ساعت



من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.
کسى که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به مردن مردمان جاهلى از دنیا رفته است‏
مبحث شناخت امام زمان خود با توجه به جمله ی بالا باید مبحث مهمی باشد و حالا که این امام بزرگوار نماینده برای مجلس ما انتخاب می کنند، این موضوع اهمیتی دو چندان می یابد. این است که در مجالی کوتاه سعی می کنم به هموطنانم یاری برسانم تا این بزرگوار را بشناسند و خدای نکرده به مرگ جاهلی ( که باید خیلی چیز بدی باشد و احتمالا کمی از بواسیر هم بدتر است ) نمیرند.
آیت الله مشکینی، روز جمعه 22 خرداد ماه، در جریان سخنان خود در نماز جمعه قم اظهار داشت: "بازگشایی مجلس هفتم را به خود مجلسیان که مورد اعتماد میلیون ها مسلمان پایبند به دین و قانون قرار گرفته اند و رهبر معظم انقلاب تبریک می گویم و تشکر ویژه از حضرت بقیه الله (عج) دارم که وقتی هفت ماه پیش در شب قدر فرشتگان الهی لیست اسامی نمایندگان مجلس هفتم و نام و آدرس آنها را به حضرت دادند، حضرت هم همه آنها را امضا کردند."
اینکه آن بزرگوار تمام کار دنیا و صد البته جهان اسلام را آنهم در این هنگامه ی پر آشوب که برادران غیور القائده دارند جاده را برای حضور درخشانتر آن جناب صاف می کنند، رها کرده و بر انتخاب نماینده های مجلس ما ایرانیان نظارت می کنند، نشان از مقام بالای ایران اسلامی در پهنه ی جهان و جهان اسلام دارد و بار دیگر می تواند عنوان ام القری جهان اسلام را برای ما به همراه آورد، چنان رویداد پرشور و بزرگی ست که ایرانیان باید شبانه روز به جشن های اسلامی ( بدون موسیقی و کف زدن البته ) مشغول باشند و شکر گذاری کنند .این که جناب کروبی به دلیل ناآگاهی و عدم وفور کشف و کراماتی به اندازه ی آیت الله مشکینی این اظهارات را پاسخ می دهند بسیار جای تاسف است و من به نمایندگی از مردم غیور و همیشه در صحنه و شهید پرور و ... مشت محکمی بر دهان ایشان و سایر یاوه گویان می زنم. البته ایشان منکر چنین نظارتی نشده اند خدای نکرده، تنها فرموده اند که این کشف و کرامات! نباید علنا گفته شود که این جای شکرگذاری دارد و صد البته به دلیل ترس از خشم امت همیشه در صحنه و فلان و بهمان بوده است. مهدی کروبی گفت:" ما هم معتقدیم برخی افراد قطعا توفیق تشرف به محضر شریف حضرت ولیعصر (عج) را یافته اند. ما معتقدیم بعضی از بزرگان و اوتاد بدون توجه به میزان تحصیلات حوزوی، صاحب کرامات و مکاشفاتی هستند. ضمن آنکه بعضی امور معنوی، از مسلمات قابل احترام برای همه ماست، اما بعضی اظهارات ناپخته که مورد بهره برداری های سیاسی قرار می گیرد، باعث می شود که عده ای از جوانان و نیز افراد کم اطلاع حتی به مسلماتی که باعث افتخار همه ماست، تردید نمایند."
همزمان با بیان چنین انتقاداتی از سوی رییس سابق مجلس به رییس مجلس خبرگان رهبری، دفتر آیت الله مشکینی با انتشار متنی، توضیحاتی در مورد سخنان روز جمعه وی ارایه کرد.در این توضیح گفته شده:" طبق روایات اهل بیت (ع)، از هر شب قدر تا شب قدر دیگر لیست حوادث و وقایع جهانی، از جمله نصب و عزل های مختلف کشوری، توسط فرشتگان به حضور اقدس حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفدا عرضه می گردد و آن حضرت آنچه را که بخواهند امضاء یا رد می کنند."در این متن همچنین تاکید شده که آیت الله مشکینی نیز به دلیل حسن ظنی که به انتخاب شدگان مجلس هفتم داشته، در نماز جمعه آرزو کرده که انتصاب نمایندگان مورد رضایت امام زمان قرار گرفته باشد. و در اینجا هم جا دارد که از عقب نشینی ضمنی این نشانه ی خدا گلایه ای داشته باشیم و اینکه اگر امام موافقت کرده اند شما چرا شهامت گفتنش را ندارید، مسلمانان تمام تاریخ پر افتخارشان را به دعا برای یک لحظه دیدار جمال مشعشع آن حضرت بوده اند و شما که با ایشان بحث سیاسی کرده اید، حاضر نیستیدحقیقت را به امت فلان بگویید؟
از سوی دیگر سید یمانی ( امام زمان ) در ایران هم ظهور فرموده اند و فرصت زیادی برای جلوگیری از مرگ جاهلی ( به احتمال زیاد همان بواسیر که از نشانه های ظهور هم هست ) باقی نمانده و باید فورا برای شناخت امام دست به کار شد:

علامه آیة الله سید محمد حسین حسینى طهرانى درسهایی دارند درباره ی شناخت امام که البته این درسها را اغلب پیشوایان! شیعه داشته و دارند و انتخاب این حضرت به دلیل کم توجهی به سایر حضرات نخواهد بود که به دلیل ذیق وقت است و دلایلی که گفتیم( مرگ جاهلی و از این حرفها )

منصب امامت از نبوت بالاتر است

این گفته در پاسخ به آن دسته از افراد نادانی ست که ایراد می گیرند که چرا خدا در قران به محمد گفت بگو که من از غیب خبر ندارم و نمی توانم معجزه کنم ( 188 سوره ی اعراف ) و آن بیچاره هم چنین گفت اما امام های شیعه همه علم غیب دارند و معجزه می کنند و ... در اینجا علمای شیعه پوز پیغمبر را می زنند و می گویند مقام امام ها بالا تر است ، ایشان توضیح می دهند که: خداوند مى‏فرماید:

?و اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما، قال و من ذریتى قال لا ینال عهدى الظالمین‏? (2) .
و یادآور وقتى را که خداوند، ابراهیم را بامتحاناتى آزمایش نمود، و او از عهده آنها بخوبى برآمده، آنها را تام و تمام بجاى آورد، خداوند فرمود: حال من تو را بر مردم امام قرار دادم.
امامتى را که خدا به ابراهیم داد، در زمان پیرى آن حضرت بود، چون طبق مدلول این آیه بعد از عهده برآمدن از امتحانات بود، و مهمترین امتحانات او داستان ذبح فرزندش اسمعیل است، و خداوند اسمعیل و اسحق را در سن پیرى به آن حضرت داد. روى این زمینه مراد از آیه انى جاعلک للناس اماما یعنى تو را مقتدائى قرار مى‏دهم که افراد بشر بتو اقتدا کنند، و از گفتار و کردارت پیروى کنند. پس امام کسیست که مردم باید در کارهاى خود و گفتار خود و سلوک خود، و بالاخره در افکار و عقائد و اخلاق و ملکات خود از او تبعیت کنند.

توضیح نویسنده: اینها نشان می دهد که تا پیش از آن ابراهیم را خدا سر کار گذاشته بود و قرار نبود مردم از او پیروی کنند ( بیچاره خدا هر وقت خواسته حالی به کسی داده باشد و چیزی گفته این را به امامت ربط می دهند و مچش را می گیرند )
ایشان در ادامه توضیح می دهند که: از همین جا بعضى از مفسرین به اشتباه افتاده و تصور کرده‏اند که مراد از امام در این آیه شریفه همان معناى نبوت است، چون مردم به پیغمبر اقتدا مى‏کنند در دین خود، و شاهد آورده‏اند این آیه را.
?و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله‏? (6) .
و این توهم بسیار بیجاست زیرا اولا لفظ اماما در قول خدا: ?انى جاعلک للناس اماما?مفعول دوم جاعلک مى‏باشد، و چون جاعل اسم فاعل است و اگر معنى ماضى داشته باشد عمل نمیکند و مفعول نمیگیرد مسلما به معنى حال و استقبال است.
لذا بعضى امام را در این آیه مبارکه به نبى، و بعضى به رسول، و بعضى به مطاع، و برخى بوصى و خلیفه، و رئیس و قائد، تفسیر و تعبیر نموده‏اند و هیچیک از آنان صحیح نیست، چون معنى نبى از نبا است و نبا به معنى خبر است. نبى کسى است که خدا از درونش به او خبر میدهد و این غیر معنى امام است، همچنین رسول کسى است که ماموریت‏براى تبلیغ دارد و لازمه آن این نیست که مردم او را مقتدا بدانند و در ظاهر و باطن از او پیروى کنند و کلام او را بشنوند و عمل کنند و بنابراین معنى رسول نیز غیر معنى امام است. اما مطاع یعنى انسان به حیثى بوده باشد که مردم مطیع او باشند. این لازمه نبوت و رسالت است و غیر معنى امامت.
توضیح نویسنده: دیدید ؟ مردم لازم نیست که از پیغمبر اطاعت کنند و فقط امام است که باید از او اطاعت کرد و برای همین است که در ادامه می بینیم اول امام زمان حکومت می کند و بعد امام حسین و بعد نوبت به حضرت محمد می رسد و این خودش نشان می دهد که امامان شیعه کوچک و بزرگی هم سرشان نمی شود.
و اما خلیفه و وصى معناى نیابت دارند نه امامت و رئیس نیز کسى را گویند که مصدر حکم باشد و لازمه او مطاع بودن اوست و هیچیک از اینها معنى امام نیست. امام از ماده ام یؤم و همانطور که ذکر شد، مقتدا بودن است و امام مطلق کسى است که در تمام شئون از سکون و حرکت، خواب و بیدارى، ظاهر و باطن، گفتار و کردار، عمل و اخلاق، عقیده و ملکات، همه و همه مردم باید از او پیروى نموده، و نگاه به او کرده، طبق آثار او از او تبعیت کنند.

توضیح نویسنده: این موضوعات به علاوه عصمت و علم به آینده و غیب و معجزه و چند مورد دیگر که امامان دارند و صد البته خلقت غیر طبیعی شان که از ران مادر متولد می شوند و مادرزاد ختنه شده هستند و... نشان می دهند که امامان موجودات عادی نیستند و چیزی مثل فرشته اند و اصلا توان گناه کردن و این کارهای بد را ندارند و چون دستیاران خدا در آفرینش جهان هم هستند اگر دلشان بخواهد می توانند همانطور که پیغمبر را به راحتی کله پا می کنند خدا را هم از عرش بیندازند بیرون.

هدایت موجودات به دست امام است

توضیح نویسنده: دیدید که پیغمبران بیخود خود را خسته کرده اند و مردم و ملت غیور و فلان بدانند که کار خوب کردن و قرآن خواندن و کارهای بی معنی از این دست فایده ای ندارد امام خودش باید همه چیز را درست کند
بنابراین ائمه که هدایت‏به امرالله میکنند، یعنى با ملکوت موجودات سر و کار داشته، و هر موجودى را از جنبه امرى او نه تنها از جنبه خلقى او، بسوى خدا هدایت میکنند، و به کمال خدا میرسانند.
قلب موجودات در دست امام است، و از نقطه نظر سیطره و احاطه بر قلب، آنان را بسوى خدا هدایت میکند.

پس امام که مردم را بخدا هدایت میکند، به امر ملکوتى که همیشه با آن موجود و ملازم است هدایت میکند، و این در حقیقت ولایتى است‏به حسب باطن در ارواح و قلوب موجودات نظیر ولایتى که هر یک از افراد بشر از راه باطن و قلبش نسبت‏به اعمال خود دارد، این است معنى امام.
بنابراین امام که هدایت‏به امر ملکوتى مى‏کند، حتما باید داراى مقام یقین باشد، و عالم ملکوت بر او منکشف بوده باشد، و متحقق به کلمات الله بوده باشد، و چون ذکر شد که ملکوت همان وجهه باطنى موجودات است پس این آیه شریفه:
امام کسى است که بتواند بنى آدم را از جنبه ملکوتى به سوى خدا هدایت کند، و آن هدایت‏به امر است که زمانى و مکانى نیست، آیه شریفه: ?و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا? (2) این افراد را معرفى مى‏نماید.
این آیه مى‏رساند که آنچه را که امر هدایت‏به آن مربوط است که عبارت از قلب و عمل باشد، باطن و حقیقت آن بدست امام است و آن باطن و حقیقت که جنبه امرى آنست همیشه در نزد امام حاضر بوده و غائب نخواهد بود. و لازمه این مقام اطلاع بر اسرار ملکوت است که یقین از لوازم آن خواهد بود بنابراین مقام امامت از نبوت اشرف است.
توضیح نویسنده: در این چند سطر دیدیم که نویسنده ی این سطور همینطور حرف می زند و با استناد به یک لغت عربی خودش به خودش استناد می کند و با لحنی مطمئن می گوید ( پس دیدیم که ... ) و اثبات می کند که امام یعنی چه
مقام امامت اشرف از نبوت است
چون معنى نبوت اتصال قلب به عالم ملکوت و تلقى وحى از جبرئیل است، در رسول این معنى قویتر و رؤیت ملائکه و فرشتگان وحى هم خواهد بود، ولى در عین حال ممکنست که هیچکدام از آنها سیطره بر ملکوت بنى آدم نداشته باشند، تا بتوانند با آن، دل‏ها را به مطلوب برسانند، ولى در امام به سبب این سیطره و احاطه بر قلوب، آنها را به کمال و مقام واقعى خود سیر مى‏دهند.

توضیح نویسنده:
این وسط فقط معلوم نشد که پس پیامبر برای چه آمده و خدا چرا از اول همام امام را نفرستاده و قال قضیه را بکند؟ این هم مثل داستان باب و بها شد که دومی از اولی بزرگتر بود و هر کدام پله پله پنج ادعا کردند تا خدایی اما تقیه شان درست مثل امامان ما سر جایش بود !

مقام انبیاء و مؤمنین و علماء، فقط مقام ارشاد و تبلیغ و ارائه طریق است و بس.

توضیح نویسنده:
این دیگر کلک انبیا را کند، کفتم که پوز زنی می کنند!
امام باید قوه ملکوتیه در امور باشد
در ائمه علیهم السلام حتما باید این نیرو باشد تا از نقطه نظر ظاهر و باطن مقتداى بشر بوده، و همه را به کمال تکوین و تشریع خود سوق دهند.

توضیح نویسنده: باید باشد و ما هم مخالفتی نداریم

ائمه نه تنها افراد خوب را هدایت نموده و به کمال خود میرسانند، افراد شقى و بدبخت و زشت کردار را نیز هدایت نموده و به کمال خودشان میرسانند.

و برادر کاور نیز مساعدت لازم را مبذول فرمایند و ... )و الاغ سفیدی دارد و فاصله ی بین دو گوش خرش یک مایل راه است ( منظور از مایل روشن نیست و معلوم نیست این مایل همان واحد طول غربی است یا نه؟ اگر این طور باشد این هم یکی از نشانه های این امر است که امام مطابق با معیارهای جهانی زمان خود ظهور می فرمایند، فقط این خر را باید پیدا یا تولید کرد زودتر ) و جهنم و بهشت در اختیار اوست ( ایشان پس به این قرار امام چهاردهم هستند البته بعد از امام خمینی ! ) و کوهی از نان و نهری از آب همراه دارد وپیروانش زنان،عربها و یهودی ها هستند ( قابل توجه فمنیست ها و همینطور برادران دست اندرکار در قتل های زنجیره ای و عنکبوتی و سوسماری و ... که یهودی ها را در اصفهان نکشند و کمی عرب هم وارد بفرمایید لطفا، که این آخری نمی دانم مربوط به کدام مقام محترم استان اصفهان بود، خودشان به وظیفه ی دینی خودعمل می کنند، انشاالله ) و هر گام الاغش یک مایل راه است و از هر آبی رد می شود آن آب تا قیامت خشک می شود ( معلوم است که خر مدرنی باید باشد) و صدای مهیبش را همه ی عالم می شنوند و می گوید من خدا هستم و از هر موی الاغش یک نوای موسیقی شنیده می شود ( به همین دلیل امام موسیقی را حرام کرد و اگر کوتاه نمی آمد بهتر بود )
*ظهور دابه الارض که جانوری ست که نگین سلیمان دارد و روی هر کس بگذارد معلوم می شود که کافر است یا مسلمان ( اسکن می کند )
*شتر سواری که بر اثر سرعت زیاد ( تخت گاز رفتن) شکم شترش فرو رفته خبر مرگ خلیفه و آزادی اهل بیت را می آورد ( که ایشان هم با همه ی تخت گازی که می روند متاسفانه خیلی دیر می رسند و همان عمل بازسازی باید صورت گیرد برای عباسیان و ائمه )
*آتش بزرگی در شرق ظاهر می شود ( که برادران القائده زحمتش را می کشند )
*جوانان بنی عباس و بنی امیه ناگهان پیر می شوند و خدا به پرندگان و درندگان دستور می دهد گوشتشان را بخورند ( احتمالا منظور جوانان بندر عباس باشد! )
*جبرئیل شب بیست و سوم ماه رمضان با صدایی بلند نام آن حضرت را می برد و همه ی مردم دنیا با لهجه ی بومی خود آن را می فهمند ( کف کردم از بس حرف زدم !)
*شیطان هم صدا می زندکه حق در پیروی آل عثمان است و بین مردم تفرقه می افتد ( این عثمان را نمی دانم باید از کی بخواهم ؟) *چهل روز باران می بارد و مرده ها از گور در می آیند و با زنده ها معاشرت می کنند و همه جا سبز و خوب می شود و بعد مردم می فهمند که حضرت ظهور کرده و به کربلا می روند برای یاری آن حضرت ( مرده ها بلند می شوند تا برای آنها که آقا قرار است زحمت بکشند و به جهنم بفرستند، باز شود) *صبح که از خواب بیدار می شوید کاغذی زیر سرتان است و روی آن نوشته شده: پیروی از قائم کار خوبی ست!! ( که البته این یکی لازم نیست چون همه می دانند و معلوم است و کسی مخالفتی ندارد )

فعالیت های آن حضرت:
حضرت قائم در صد و بیست سالگی ظهور می کند ( از این جا هم آقایان علما می توانستند استخراج کنند که سال ائمه با سال ما فرق می کند مثل سال مشتری که از زمین بزرگتر است و فرق می کند و سال ائمه از این قرار می شود صد و خورده ای سال ما ! ) و به شکل جوانی سی ساله است و درخت ها را می تواند بکند و اگر فریاد بزند صخره ها را خرد می کند و پرچم حضرت محمد در جنگ بدر را در دست دارد و از مخفیگاه خود در مدینه بیرون می آید ( حضرت مثل آقایان علما کمی محافظه کار است و با این همه جبروت تازه تصمیم می گیرد از مخفیگاه بیرون بیاید! ) و به کوفه می رود، لباسها و اسلحه های محمد را همراه دارد و اسب او را و عصای محمد را که اول متعلق به حضرت آدم بود و بعد پشت به پشت به محمد رسید! ( و البته حضرت محمد طرز کار آن را بلد نبود ) و این عصا سحر ساحران را بر طرف می کند و چهار هزار فرشته در رکاب حضرتش خواهند بود و البته حضرت عیسی، بعد محمد و علی می آیند و کتاب مهر شده ای که مهرش خشک نشده را به او می دهند که بر اساس آن عمل کن ( از مهر این کتاب هم محافظه کاری آن حضرات پیداست که بهم اعتماد ندارند و کتاب را مهر می کنند و می آورند و این نشان می دهد که بر خلاف مزخرفات مخالفان محافظه کاری خیلی خوب است و حسلب حساب است و کاکا برادر ) بعد ایشان به کعبه می روند و دست بر حجر الاسود می گذارند و اولین کسی که با ایشان بیعت می کند پرنده ایست که یک پایش آنجاست و یکپایش روی بیت المقدس ( و این پرنده از قرار گشاد گشاد راه می رود و با این لنگ ها معلوم نیست چرا زرافه نیست مثلا! )وبعدفرشتگان وشش هزار تن ازنجبای جنها با او بیعت می کنند ،( از این جا هم پیدا ست که بحث خودی و غیر خودی که در ایران وجود دارد در میان جن ها هست و آنها هم نجبا دارند ) و او اصل کتابهای مقدس راستین را به همان صورت اول می خواند، بعد می رود به نجف و به نقطه ای اشاره می کند که می کنند و دوازده هزار زره و شمشیر پیدا می کنند و می پوشندو هر کس لباسشان مثل آنها نیست می کشند و او گردن شیطان را می زند، (این قسمتش مثل فیلم های رمی ست که هالیوود می سازد)
نوزده سال سلطنت می کند و همه ی بیدینان را می کشد و جز اهل دین حنیف اسلام ناب محمدی ! هیچ کس باقی نمی ماند و همه ی زنان فقط پسر می زایند و حتی یک دختر هم متولد نمی شود ( باز هم قابل توجه فمنیست ها، ببینید وعده ی خدا به مومنان پسر است و این نشان می دهد که دختر بودن چه ننگ بزرگی ست ) و هر مردی صاحب هزار پسر می شود .
ایشان همه را می کشند و جنازه ی ابدبکر و عمر را که در آن زمان هنوز در قبر تر و تازه است بیرون می آورد و دستور می دهد به درخت خشکی آویزان کنند ، درخت تازه و سبز می شود بعد آنها را زنده می کند و پایین می آورد و از قتل هابیل تا آن روز همه ی گناهان را به گردن آنها می اندازد
( درست مثل دادگستری آقای هاشمی شاهرودی البته فرقش این است که آن حضرت پدر کشتگی واقعی تری دارند با این بدبخت ها ) بعد آنها را دوباره به درخت می بندند و آتش می زنند و خاکسترشان را به دریا می ریزند، ایشان خون همه ی آنها که ذکات نداده اند را می ریزد و زنا کاران را شلاق می زند، ( علاقه ی آن حضرت به پول و سکس را نمی شود انکار کرد که البته آقایان علما نمایندگان برحق آن حضرت هستند و این خود سند روشنی ست ) ) بعد از نوزده سال که می میرد امام حسین که زنده شده او را غسل می دهد و کفن می کند بعد از او امام حسین سیصد و نه سال حکومت می کند و بعد محمد پنجاه هزار سال سلطنت می کند و بعد از او علی و این دور تسلسل ادامه پیدا می کند و امامانی به وجود می آیند و سلطنت می کنند تا دوباره نوبت به ظهور دوباره ی آن حضرت برسد ( فقط معلوم نیست این آخر که جهان پر از عدل و داد می شوند و غیر از شیعه ها همه می میرند اما دیگر امام و دوباره تولید امام و باز ظهور برای چیست ؟ که آنهم البته حتما بی حکمت نیست )

قصد من این بود چیزی درباره ی این مکاشفات آقای مشکینی بنویسم اما غیر از طنز هیچ جیز بر کاغذ نیامد و من که خود را طنز نویس نمی دانم بسیار با خود کلنجار رفتم که آیا براستی چیز دیگری می توان نوشت؟ آیا براستی در مقابل این روایات نیاز به استدلال هست؟ آیا استدلال کردن در برابر چنین مزخرفاتی آیا به معنی تحقیر خواننده متن نیست؟ واقعیت این است که این داستانسرایی ها خود طنز است و نیازی به همین چند جمله ای که من لابلای برخی از آنها اضافه کرده ام نیست ، اما شاید چنان گوش ما را از این خزعبلات پر کرده اند که دیگر به آن نمی خندیم و این جملات شاید تنها کاتالیزوری باشند برای نگاهی دوباره به این سطر ها.
قصد من توهین به دین نیست و نبوده، من دین ندارم، گرچه در شناسنامه ی هر ایرانی زاده شده در خوانداده مسلمان می نویسند شیعه ی عثنی عشری، اما شاید دلیل این متن این است که گفته شود شاید کمتر کسی در ایران امروز هست که گوشی برای شنیدن این اباطیل داشته باشد، قرآن برای من به عنوان یک کتاب مقدس مورد احترام است همچنان که انجیل و سایر کتب مقدس و قصد ندارم از این راه به اعتقاد دینی کسی توهینی کرده باشم، تنها قصدم بر این بوده که بر پوچی آشکار روایت ها و داستانسرایی هایی که مالایان بر حاشیه ی دین افزوده اند، نگاهی از این زاویه بیندازم، پیشاپیش از هر کس که احساس می کند متن من توهینی به اعتقادات قلبی او بوده عذر می خواهم، مگر ملایان و ناکسانی که امروز در ایران به نام دین حکومت وحشت برپا کرده اند، از آنان عذر نمی خواهم، از تویی عذر می خواهم که خواهر و برادر منی، به این متن به چشم یک نگاه و یک نظر نگاه کنید، به امید روزی که امید ما به حضور منجی، آنهم منجی ای چنین خونخوار و خونریز ، به نجات باشد که این بی تلاشی همگانی، فرهنگی و پیگیر میسر نیست.

+ نوشته شده توسط REZA در 4 Sep 2007 و ساعت 3 بعد از ظهر | < type=text/java>GetBC(7); نظر بدهید

 

اشاره: در دومین قسمت از مقاله حاضر برخى از روایاتى که به طریق اهل سنت از نبى اکرم، صلى‏الله‏علیه‏و آله، نقل شده، مورد بررسى قرار گرفت. در این قسمت از مقاله نویسنده به بررسى این موضوع مى‏پردازد که مصادیق این امامان دوازده‏گانه که در روایات پیامبر بدانها اشاره شده، چه کسانى هستند؟
پرسشى که در اینجا مطرح مى‏شود این است که آن امامان دوازده‏گانه، که پس از رسول خدا خلفا و جانشینان اویند، چه کسانى هستند؟
براى پاسخ به این پرسش به سراغ روایتى مى‏رویم که «ابو نعیم اصفهانى‏» در کتاب «حلیة الاولیاء» نقل کرده و از آن چنین به دست مى‏آید که این امامان از عترت و خاندان رسول خدایند.

او به اسناد خود از ابن عباس روایت مى‏کند که رسول خدا، صلى‏الله‏علیه‏وآله، فرمود:

من سره ان یحیى حیاتى، و یموت مماتى، و یسکن جنة عدن غرسها ربى، فلیوال علیا من بعدى و لیوال ولیه و لیقتد بالائمة من بعدى، فانهم عترتى خلقوا من طینتى، رزقوا فهما و علما، و ویل للمکذبین بفضلهم من امتى، القاطعین فیهم صلتى، لاانالهم الله شفاعتى. (1)

هر کس خشنود مى‏شود که همچون من زندگى کند، همچون من بمیرد و در بهشت جاودانى که پروردگارم آن را بنا کرده، مسکن گزیند، پس از من از على پیروى کند و با هر کس که از او پیروى مى‏کند هم پیمان باشد. و از پیشوایانى که پس از من مى‏آیند تبعیت کند; چراکه آنها از خاندان من هستند، از سرشت من آفریده شده‏اند، و دانش و بینش به آنها ارزانى شده است. بدا به حال کسانى که امت من برترى آنها را تکذیب کند، و پیوندى را که من با آنها دارم بگسلد. خداوند شفاعت مرا شامل حال این گروه [از امت من] نسازد.

ابونعیم به دنبال این روایت مى‏گوید:

کسانى که به [مقام] پیروى از عترت و خاندان پاکنهاد [رسول خدا] نایل شدند، لبهایشان خشکیده و پیشانیهایشان [بر زمین] گسترده است، هر آنچه زودگذر و فنا پذیر است در نظر آنها خوار و بى ارزش است و از گردنکشانى که دنیا را براى خود برگزیده‏اند کناره مى‏جویند; آنها کسانى هستند که رفاه و آسایش را به کنارى گذاشته و از همه لذایذ و شهوات و خوراکیهاى گوناگون و نوشیدنیهاى رنگارنگ چشم پوشیده و در مسیر رسولان، اولیا و صدیقان راه مى‏سپارند. آنها [دنیاى] زودگذر و نابود شونده را رها کرده و به [سراى] دیرپا و باقى و همجوارى با آن روزى دهنده بسیار بخشنده و آن صاحب نعمتها و بخششها دل سپرده‏اند. (2)

همچنین او به اسناد خود از «مجاهد» چنین نقل مى‏کند:

شیعة على الحلماء، العلماء، الذبل الشفاه، الاخیار الذین یعرفون بالرهبانیة من اثر العبادة. (3)

پیروان على، دانشمندان، بردباران و کسانى‏اند که [از بسیارى روزه] لبهایشان خشکیده است; آنها نیکانى هستند که به خاطر عبادتهایشان به رهبانیت و ترک دنیا شناخته مى‏شوند.

از على بن الحسین، علیهم‏السلام، نیز روایت‏شده است که:

شیعتنا الذبل الشفاه، و الامام منا من دعا الى طاعة الله. (4)

پیروان ما [کسانى هستند که] لبهایشان خشکیده و امام از ما [اهل بیت] کسى است که [مردم را] به اطاعت‏خداوند فرا خواند.

بنابراین وقتى ثابت‏شد امامان پس از نبى اکرم، صلى‏الله‏علیه‏وآله، از خاندان او هستند، جاى تردیدى باقى نمى‏ماند که آن امامان از نسل فاطمه، سلام‏الله‏علیها، و همان کسانى‏اند که امت‏به امامت و دانش و برترى آنها اعتراف کرده است.

نخستین این امامان، پس از امیر مؤمنان، علیه‏السلام، امام حسن، پس از او امام حسین، پس از او على بن الحسین، پس از او محمد بن على‏الباقر، پس از او جعفر بن محمدالصادق، پس از او موسى بن جعفرالکاظم، پس از او على بن موسى الرضا، پس از او محمد بن على الجواد، پس از او على بن محمدالهادى، پس از او حسن بن على العسکرى، و آخرین آنها امام منتظر حضرت مهدى قائم، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، است.

اما اینکه در روایات تعبیر شده که امامان از عترت و خاندان رسول خدا، صلى‏الله‏علیه‏وآله، هستند از باب «تغلیب‏» است. زیرا یازده تن از این امامان از نسل آن حضرت و از فرزندان على، علیه‏السلام، هستند. بنابراین سر سلسله امامان على، علیه‏السلام، و آخرین آنها مهدى منتظر، علیه‏السلام، است.

براى

 
< قبل    
spacer

spacer
?
+ نوشته شده توسط REZA در 3 Sep 2007 و ساعت 4 بعد از ظهر | < type=text/java>GetBC(6); نظر بدهید
بزرگی روح شیخ بهایی چون زاینده رود پویا و بالنده است
رییس کنگره بزرگداشت شیخ بهایی با صدور بیانیه‌ای در خصوص برگزاری این همایش گفت: بزرگی روح شیخ بهایی همچون زاینده رود پویا، پوینده و بالنده است و به جان انسان تذکار می‌دهد.

به گزارش روز یکشنبه ایرنا، "قربانعلی دری نجف‌آبادی" در این بیانیه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رضا حقی ( سه شنبه 86/12/14 :: ساعت 1:56 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 2845
» درباره من

حدیث

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب